وفاق کشور های اسلامی موجب قدرت و حفظ منافع آنها در صحنه بینالملل خواهد شد. قرآن کریم می فرماید: (قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم ):(ای پیامبربگو، ای اهل کتاب بیائید به سوی کلمه ای که بین ما و شما مساوی است )یعنی برای عمل به این کلمه پشت به پشت یکدیگر بدهیم و در نشر آن و عمل به موجبات آن بکوشیم و(سواء)یعنی تساوی الطرفین یعنی کلمه ای که تمسک وعمل به آن و موجبات آن بین ما و شما مساوی است و منظور از این کلمه سواء(توحید) است و لازمه آن طرد کردن شرکاء و عدم اتخاذ الهه ها و اربابانی از غیرخداست ،(الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا):(اینکه جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگیریم )،در این کلام نفی عبادت غیر خدا و نفی شریک درعبادت شده است ، یعنی توحید درعبادت. پس عبادت برای خداصحیح نمی شود تازمانی که اصل اعتقاد خالص شود و باطن انسان از عقاید ونظرات زاییده شرک مجرد گردد، چون عبادت بدون این اخلاص عقیده ، در واقع عبادت الهه ای است که دارای شریک است ، اما خدایی که منشاء همه کمالات دراشیاءاست و خود او دارای همه کمالات می باشد لازمه اش آنست که یگانه و بی نیاز باشد و دین او دین فطری است که فساد را نفی می کند و مظالم وخودکامگی های بدون حق را که ویرانگر اساس سعادت و مخرب بنیان حق وحقیقت است ، ساقط می نماید.و این امر محقق نمی شود جز با قطع ریشه های اختلاف و ستم ،یعنی :(1ـ به بندگی کشیدن ضعفاء توسط اقویاء.(2ـ وبندگی نمودن ضعفاءبرای اغنیاء.
(3ـ ستم به ناحق .پس هیچ خدایی جز الله نیست و هیچ ربی جز او نمی باشد و هیچ حکمی جزبرای خدانخواهد بود و محقق شدن توحید هم به آنست که :(1ـ همه افرادبشرتسلیم خدا شوند.(2ـ عدالت گسترش یابد و تساوی در حقوق حیات ایجاد گردد.(3ـ آزادگی در اراده صالح و عمل صالح داشته باشند.(ولا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ):(و یکدیگر را به جای خدا به ربوبیت نگیریم )چون همه افراد بشر در صفات انسانی مساوی هستند،لذا درحقوق حیات هم مساوی می باشند،پس شایسته نیست که بعضی از آنان اراده وتمایلات خود را بر دیگران تحمیل کند،مگر آنکه خودش هم از دیگران آن مقدار اراده و خواست را تحمل نماید و این همان تعاون در کسب مزایای حیات است و اما اینکه همه اجتماع برای یک فرد و یا یک فرد برای فرد دیگر خاضع شود،بطوریکه آن فرد مسلط و مستکبر بر دیگران شود و خواست خود را برسایرین تحمیل کند،در حقیقت این جامعه او را رب خود قرار داده است و ازخواست او پیروی نموده و لذا او را از حد تساوی با سایر مردم بالاتر برده وعبودیت او را نموده است و این عمل بطلان فطرت و نابودی اساس انسانیت است و یک انسان فطری و آزاده هرگز به خودش اجازه چنین خضوعی را دربرابر غیر نمی دهد ،پس این جمله حاوی دو برهان است :(1ـ افراد انسان قسمتی از یک حقیقت واحدند،(2ـ ربوبیت از خصائص الوهیت است ،(فان تولوفقولوا اشهدوا بانا مسلمون ):(پس اگر روی گرداندند ،بگو شاهد باشید که مامسلمانیم )، اشاره به آن است که توحید در عبادت از لوازم اسلام بوده و آن دین مورد رضایت نزد خداست و به این وسیله دشمنی و محاجه پایان می پذیرد ،ودر صحیح بخاری به اسناد از ابن عباس در حدیثی طولانی نقل شده است که درنامه هایی که پیامبر(ص ) برای هرقل بزرگ روم و مقوقس بزرگ قبطیان نوشته بودند،این آیه را ذکر کرده بودند و هم اکنون نسخه ای که به خط کوفی می باشد ومنسوب به حضرت پیامبر(ص ) بوده و خطاب به هرقل می باشد موجود است واخیرا بوسیله تصویر نوری آن را تکثیر نموده اند و نزد بسیاری یافت شود .